دنیز در بهار1392
دختر خوشگل مامان هر روز که میگذره بزرگتر و با مزه تر میشی هر روز یه کار جدید انجام میدی 2 فروردین تونستی چهار دست و پا راه بری اونقده بامزه از این سر خونه میری اون ور دیگه نمیشه یه جا نگهت داشت همش در حال ورجه وورجه هستی 8 فروردین هم یاد گرفتی که از مبل بگیری و بلند بشی بایستی .هر جا مامان میره دنبالش راه میافتی، هر وقت تو اشپزخونه اشپزی میکنم دنیز وروجک هم میاد تو اشپزخونه و از کابینتها میگیره بلند میشه گاهی هم به پاهای من میپیچه که بلند بشه خلاصه که با این وضع اشپزی میکنم دنیز حالا میتونه بابا رو صدا کنه و نانای نای هم بلده با کوچکترین اهنگی شروع میکنه به رقصیدن عاشق ماشین سواریه تا بابا میبره تو ماش...
نویسنده :
مامان دنیز
22:45